جدول جو
جدول جو

معنی پا پیج - جستجوی لغت در جدول جو

پا پیج
پا پیج
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پای پیل
تصویر پای پیل
دارای پایی مانند پای فیل، فیلپا، پیلپا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپیچ
تصویر پاپیچ
هر چیزی که به پا بپیچند، آنچه به پا بپیچند، نواری که به ساق پا می پیچند، مچ پیچ
فرهنگ فارسی عمید
(پِ پِ)
لفظی است که بز را گویند و نوازند. (فرهنگ اسدی) :
زه دانا را گویند که داند گفت
هیچ نادان را داننده نگوید زه
سخن شیرین از زفت نیاید بر
بز به پج پج بر هرگز نشود فربه.
رودکی.
رجوع به پچ پچ شود
لغت نامه دهخدا
(پَ پی)
در مرتبه و نفر دوم در حق بازی کردن. بعد از پیش. پشت سردو (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا
در تداول اطفال، گربه، پی پیشی
لغت نامه دهخدا
پاتابه، بادیج، پالیک،
پای پیچنده، به پای پیچنده،
- عمل کسی پاپیچ او شدن، نتیجۀ گناهی عاید او گردیدن
لغت نامه دهخدا
نوعی از قدح و پیالۀ شرابخوری، (برهان)، نوعی پیاله، صراحی بزرگ دراز که بصورت پای فیل سازند، (رشیدی)، پیلپا، گاوزر:
تا بپای پیل می بر کعبۀ عقل آمده ست
پیل بالا نقد جان بر پیل بان افشانده اند،
خاقانی،
، حربه ای به شکل پای پیل که پیلپا نیز گویند، حربه ای است که اکثر و اغلب زنگیان دارند، (جهانگیری) (برهان)، گرزی است بصورت پای فیل، (رشیدی) :
من صید آنکه کعبۀ جانهاست منظرش
با من بپای پیل کند جنگ عبهرش،
خاقانی،
بگردن شتر اندر شراب زر بخشی
بپای پیل گه خشم خصم فرسائی،
مجیرالدین بیلقانی،
، صاحب مرض داءالفیل، (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
لفّافه که مسافران برپای پیچند، پاتابه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پای پیچ
تصویر پای پیچ
لفافه ای که مسافران بر پای پیچند پاتابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی پیش
تصویر پی پیش
دوم در حق بازی کردن بعد از پیش
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از قدح و پیاله شرابخواری صراحی بزرگ دراز که بصورت پای پیل سازند پیلپا گاوزر، حربه و گرزی مانند پای پیلپیلپا، صاحب مرض دا الفیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا پیچ
تصویر وا پیچ
پیچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر پیچ
تصویر پر پیچ
پر غم، پر اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا پوش
تصویر پا پوش
کفش، پای افزار، نعل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تیل
تصویر پا تیل
دیگ مسی دهان گشاد که ته آن گرد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا چین
تصویر پا چین
تنکه زنانه که سرپای آنرا چین داده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا دیر
تصویر پا دیر
شمع زدن به دیوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا شیب
تصویر پا شیب
پلکان آب انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا جی
تصویر پا جی
مرد فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپیچ
تصویر پاپیچ
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپیچ
تصویر پاپیچ
کنایه از مزاحم، نواری که به ساق پا پیچند، چارق
فرهنگ فارسی معین
شپش، لفظی که در تأیید و تصدیق گفته می شود
فرهنگ گویش مازندرانی
پیگیر شدن و در جستجو بودن، مواظب بودن، ایجاد مزاحمت
فرهنگ گویش مازندرانی
نام تپه ای در لفور سوادکوه، از روستاهای لفور واقع در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه و بندکی که با آن پای کودک را در گهواره بندند
فرهنگ گویش مازندرانی
دنبه ی مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که روی بند یا طناب لباس به عنوان قیم گیر دهند تا با آن
فرهنگ گویش مازندرانی
به جلو یا عقب افتادن کار
فرهنگ گویش مازندرانی
قاشق چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
پلویی که بچه ها به عنوان بازی بپزند، پلو پختن، برنج پختن
فرهنگ گویش مازندرانی
تفاله به خصوص تفاله ی چای
فرهنگ گویش مازندرانی
با نوک پنجه، با پنجه ی پا
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشنه ی پاقسمت عقب پا
فرهنگ گویش مازندرانی